...در این شهر

ادبی علمی فرهنگی و دانلود

...در این شهر

ادبی علمی فرهنگی و دانلود

تو می گفتی

تو می گفتی

روزی که نگاه تو قلبم و بیمار می کرد

روزی که چشمای تو وجودم و زار می کرد

تو فقط سرفه ای کردی و من خندیدی

ندونستی تب تو منو چه تب دار می کرد

تو من ومست می خواستی واسه در بدریت

ندونستی بوسه هات من و رو چه هوشیار می کرد

اگه توی بستر دست تو خوابم می گرفت

ندونستی نفسات من رو چه بیدار می کرد

اگه که نجابتت قلب من و پاک می کرد

ندونستی که چشات منو چه بی عار می کرد

تو می گفتی قشنگی صورتت مثل گل

ندونستی گل روی تو منو خار می کرد

نمی دونی که تو قلب منو پر خون کردی

نمی دونی که تو جسم منو داغون کردی

تو می گفتی توی زندگی فقط با من باش

نمی دونی که تو زندگیم و ویرون کردی

تو می گفتی توی زندگی برام دلسوزی

تو می گفتی واسه من طراوت هر روزی

تو می گفتی توی زندگی با من می سازی

ندونستم عاقبت زندگیم و می سوزی

تو می گفتی که دلت عاشق دل پاک می خواد

تو می گفتی که دلت سینه ی غمناک می خواد

تو می گفتی و منم فقط نگات می کردم

همه غرورم و محو لبات می کردم

کاش می شد که یک تنه از عشق تو دل بکنم

کاش می شد واسه همیشه من رهات می کردم

                                                       فروردین81

یاران

یاران 

 دوستانی که با وفا هستند

بهتر از آشنا و از خویشند

چونکه غمخوار دیگران باشند

مرهمی بر جراحت ریشند

چونکه در دام مشکلات افتی

همگی بهر یاری ات پیشند

لیک آنان که بی وفا هستند

بر دل و جان تو چنان نیشند

وقت سختی تو را رها سازند

همه دنبال شادی خویشند

اغنیایی که بی خدا هستند

همه پستند جمله درویشند

از خود و خویشتن عقب ماندیم

خوش کسانی که در پی خویشند

                                             مهر80

شاهین و شکارچی

شاهین و شکارچی

گفت شاهین به سرورش در بند 

من برایت همی شکار کنم

پی هر صید بی هوا بروم

دل اوزاروبی قرارکنم

مهر تو چشم من چنان بربست

تا که او را ندیده زار کنم

 پی عمرش به ساعتی بروم

گل رویش به لحظه خار کنم

چشم آن صید را به خون بندم

چشم خود پیش تو خمار کنم

روز هر صید را به شب آرم

تا به پای تو روزگار کنم

از هزاران یکی به من نرسد

پیش تو هر یکی هزار کنم

درس تو آنجنان مرا آموخت

تا که دل سرد دو دیده هار کنم

تو کجا فرصتی به من دادی

فکر این نفس بی مهار کنم

من گران چشم بسته ام ز بهشت

تا برایت به مفت کار کنم

حق نداده است جامه عزت

تا به عمرم تنیده تار کنم

وقت سختی رو به گنج خفا

من به جایت تنم نثار کنم

در قیامت تو شرم من داری

من همی شرم کردکار کنم

چونکه دادار آتش اندازد

تو بگو من کجا فرار کنم

از خود و خویشتن عقب ماندم

تو بگو عاقبت چکار کنم

                                                     خرداد85

 

شراب و زهر

شراب و زهر

ز دست حادثه بر جام می هلاک افتاد

به شومی می و زهر یلی به خاک افتاد

ببین که بازی تقدیر با شراب چه کرد

ببین که پستی و نامردی و خراب چه کرد

بدان که بین می و زهر حرفها افتاد

بدان که بین دو نامرد فخر ها افتاد

بگفت می که ز من سر خوشی پدید آید

همان دمی که به آدم غمی شدید آید

مرا به جام بلورین به بزمها بینی

مرا به کاسه سرها به رزمها بینی

اگر که یار غریبی ز مردمان خستست

به قوتم ز هیاهوی این جهان رستست

چو عاشقان به طرب در سپیده دم خیزند

مرا ز تنگ بلورین به جام زر ریزند

چو عاشقی ز من ناب جرعه بر گیرد

دوباره شور و شر عاشقی ز سر گیرد

اگر چه از من مسکر خرد شده بر باد

ولی به حرمت من عاشقی شده فرهاد

به حرمت من و فضلم که یار دیرین است

تمام مکنت خسرو نثار شیرین است

اگر چه عاقبت آن که می خورد مستیست

ولی نصیب تن از زهر رفتن از هستیست

جواب داد که مستی نباشد از هنری

به جرعه ای زهر انسان تو آبرو ببری

بدان که تحفه تو بهر آدمی منگ است

همیشه اول آن مستی آخرش ننگ است

اگر چه از توی بی قدر این جهان پر شد

بدان به حرمت کمبود قطره ای در شد

اگر چه گلشن و گل را ز من فنا بهره است

به از گیاه ضعیفی که روی آن صخره است

اگر روی ز جهان و نکو سیر باشی

به از حیات به قسمتی که بد گوهر باشی

بدان که زنده جاوید زنده بر یاد است

وگرنه خاک عزیزان غبار بر باد است

چنان بزی و عمل کن که گرنها گردی

همیشه در دل مردم تو جاویدان گردی

                                               شهریور79

دوبیتی

دو بیتی

نمی دونم که چرا قلبای ما از سنگ

نمی دونم که چرا عشقای ما بی رنگ

نمی دونم چرا ما تو زندگی بی حسیم

عشق ما عاقبتش اسیر جای تنگ

      ******

بعضی آدم ها که تو زندگی مد هستند

اونا که همیشه توی راه ما سد هستن

وقتیکه جزر بشن زشتی هاشون رو میشه

می بینی تو زندگی فقط اونا بد هستن

      ******

اگر چه بهر دل سنگی تو فرهادم

وای تو ای مه شیرین نمی کنی یادم

به تیشه و قلبم عشق در دلت کندم

که عشوه های نهان تو داد بر یادم

      ******

به چشمهای خمارت شراب مستی ده

که من فقط به نگاه تو مست می گردم

 

به جام و ساغر خود آب زندگانی ریز

که من جرعه جام تو مست می گردم

      ******

همیشه تو زندگی سعی کنین گل باشین

گلی که ظاهر و با طن فقط یک جور

اگه یک نفر بخواد سکه تو خلق باشه

بدونین تو زندگی فقط همون منفوره

      **********

با سگ هار اگر خوری نانی

به که با ترشروی چاشت کنی

دانه و تخم اگر به باد دهی

به که در شوره زار کاشت کنی