-
تو می گفتی
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1390 14:02
تو می گفتی روزی که نگاه تو قلبم و بیمار می کرد روزی که چشمای تو وجودم و زار می کرد تو فقط سرفه ای کردی و من خندیدی ندونستی تب تو منو چه تب دار می کرد تو من ومست می خواستی واسه در بدریت ندونستی بوسه هات من و رو چه هوشیار می کرد اگه توی بستر دست تو خوابم می گرفت ندونستی نفسات من رو چه بیدار می کرد اگه که نجابتت قلب من و...
-
عاشقانه
پنجشنبه 11 فروردینماه سال 1390 10:56
-
عکس های جالب و دیدنی
یکشنبه 7 فروردینماه سال 1390 10:30
عکس های جالب و دیدنی به این آدرس تغییر کردحتما یه سری بزنید WWW.AMIRANA.LOXBLOG.COM
-
آهنگ های محسن یگانه
یکشنبه 7 فروردینماه سال 1390 10:26
تمام آهنگ های محسن یگانه به این آدرس تغییر کرد حتما یه سری بزنید WWW.AMIRANA.LOXBLOG.COM
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 فروردینماه سال 1390 13:33
جوک های این وبلاگ به این آدرس تغییر کرد WWW.AMIRANA.BLOGFA.COM
-
وقتی تو نبودی
سهشنبه 17 اسفندماه سال 1389 14:25
وقتی تو نبودی وقتی که تو نبودی دلم برات تنگ می شد وقتی که شب می رسید انگاری از سنگ می شد دل من که سر خیش از لبای تو می گرفت وقتی که تو نبودی بد جوری بی رنگ می شد دلی که با تپش قلب تو آروم می گرفت وقتی که تو نبودی انگاری که زنگ می شد دلی که با دیدن روی تو از جا می پرید وقتی که تو نبودی بی خودی اون منگ می شد یادتِ نیاز...
-
گذر عمر
سهشنبه 17 اسفندماه سال 1389 14:11
گذر عمر روز ها رفت ولی داغ زمان بر ما ماند عمرها رفت ولی پیری جان بر ما ماند ما که در باغ جهان یاس و اقاقی بودیم عاقبت سیلی دوران خزان بر ما ماند ما که بار همه اُمت به سر و پا بودیم عاقبت خم شده از بار گران بر ما ماند ما که در بزم کسان محرم هر راز شدیم عاقبت حسرت آن راز نهان بر ما ماند ما که بر پخته آن دیو هوس لب...
-
عشق تو
سهشنبه 17 اسفندماه سال 1389 14:04
عشق تو من اگه باده مستی به خراباتم برد من اگه شور نیازم به مناجاتم بر د من اگه عشق رخت سوی عزارانم کرد تو بدون که عشق تو من رو به آغازم بر د در انتهای غربتم که در خودم شکستم عشق تو برای من به معنی آغاز بود در این قفس که مهلک برای هر پرنده ای عشق تو برای من به معنی پرواز بود در این سکوت و خلوتم که مثل یک مرداب عشق تو...
-
نغمه
سهشنبه 17 اسفندماه سال 1389 13:58
زندگی صحنه ی یکتای ،هنرمندی ماست هر کسی نغمه ی خود خواند از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم به یاد
-
زندگی...
سهشنبه 17 اسفندماه سال 1389 13:54
زندگی... زندگی یه واژه پر معنا بی انتهاست زندگی آینه لطف و محبت خداست زندگی یه زورق توی یه گرداب هلاک زندگی یه بذر توی دشتی توی خاک زندگی سکوت هستی بی بنیاد زندگی یه شاخه گل توی آغوش باد زندگی یه مرگ یه مرگ دلخراش زندگی سکوت نیست مرگ نیست فریاد زندگی برای ما یه بازیه یه برد و باخت زندگی چیزی که باید اون دوباره ساخت...
-
تو می گفتی
سهشنبه 17 اسفندماه سال 1389 13:53
تو می گفتی روزی که نگاه تو قلبم و بیمار می کرد روزی که چشمای تو وجودم و زار می کرد تو فقط سرفه ای کردی و من خندیدی ندونستی تب تو منو چه تب دار می کرد تو من ومست می خواستی واسه در بدریت ندونستی بوسه هات من و رو چه هوشیار می کرد اگه توی بستر دست تو خوابم می گرفت ندونستی نفسات من رو چه بیدار می کرد اگه که نجابتت قلب من و...
-
یاران
پنجشنبه 12 اسفندماه سال 1389 12:49
یاران دوستانی که با وفا هستند بهتر از آشنا و از خویشند چونکه غمخوار دیگران باشند مرهمی بر جراحت ریشند چونکه در دام مشکلات افتی همگی بهر یاری ات پیشند لیک آنان که بی وفا هستند بر دل و جان تو چنان نیشند وقت سختی تو را رها سازند همه دنبال شادی خویشند اغنیایی که بی خدا هستند همه پستند جمله درویشند از خود و خویشتن عقب...
-
شاهین و شکارچی
پنجشنبه 12 اسفندماه سال 1389 12:49
شاهین و شکارچی گفت شاهین به سرورش در بند من برایت همی شکار کنم پی هر صید بی هوا بروم دل اوزاروبی قرارکنم مهر تو چشم من چنان بربست تا که او را ندیده زار کنم پی عمرش به ساعتی بروم گل رویش به لحظه خار کنم چشم آن صید را به خون بندم چشم خود پیش تو خمار کنم روز هر صید را به شب آرم تا به پای تو روزگار کنم از هزاران یکی به من...
-
شراب و زهر
پنجشنبه 12 اسفندماه سال 1389 12:46
شراب و زهر ز دست حادثه بر جام می هلاک افتاد به شومی می و زهر یلی به خاک افتاد ببین که بازی تقدیر با شراب چه کرد ببین که پستی و نامردی و خراب چه کرد بدان که بین می و زهر حرفها افتاد بدان که بین دو نامرد فخر ها افتاد بگفت می که ز من سر خوشی پدید آید همان دمی که به آدم غمی شدید آید مرا به جام بلورین به بزمها بینی مرا به...
-
دوبیتی
پنجشنبه 12 اسفندماه سال 1389 12:46
دو بیتی نمی دونم که چرا قلبای ما از سنگ نمی دونم که چرا عشقای ما بی رنگ نمی دونم چرا ما تو زندگی بی حسیم عشق ما عاقبتش اسیر جای تنگ ****** بعضی آدم ها که تو زندگی مد هستند اونا که همیشه توی راه ما سد هستن وقتیکه جزر بشن زشتی هاشون رو میشه می بینی تو زندگی فقط اونا بد هستن ****** اگر چه بهر دل سنگی تو فرهادم وای تو ای...
-
چشم دل
پنجشنبه 12 اسفندماه سال 1389 12:45
چشم دل شبی در خواب بودم چشم وا شد برایم راز دلها بر ملا شد بدیدم مردمانی عدل گستر که در ظاهر حضر دارند از شر چنان دیوان درونی تیره دارند ز بدکاری یمی در سینه دارند برونی چون قمر رخشان و پر نور درونی چون سیاهی ته گور همانانی که بر مردم امینند به ظاهر نیک مردانی کریمند چنان گرگان جماعت می درانند به پستی از خدا شرمی...
-
ارزش هنر
پنجشنبه 12 اسفندماه سال 1389 12:44
ارزش هنر اگر نصیب تو از این جهان هنر باشد به از سرا وردایی که سیم بی خبر باشد اگر همره راهت عدو آگاه است به از رفیق شفیقی که بی خبر باشد اگر ندیدم تو باشد غریبه ای مخلص به از جلیس شناسی که بد گوهر باشد اگر تو راست نهالی به بوستان مثمر به از درخت عظیمی که بی مثمر باشد اگر که خواهش تو بهر زندگی شهداست بدار دست به جایی...
-
روزگار من
چهارشنبه 11 اسفندماه سال 1389 14:54
روزگار من بامن از روزگار حرف نزن روزگارم کجاست کنج قفس خلوتم نیست بحر طاعت خلق من اسیر هوای نفسم و بس من اگر زندگی به کامم نیست نیست تقصیر جورخالق و کس من یقین راه را خطا رفتم که نه راهم به پیش مانده نه پس من اگر جایگاه خود دانم به گل روی او چو خارم وخس او خداییست کز سرای عدم ز گلم کرد آ دمی و نفس کاش میشد هوای بندگی...
-
من و تو
چهارشنبه 11 اسفندماه سال 1389 14:52
من وتو من و تو ، زندگی مثل دو تا یار بودیم من و تو،توی غما همدم و غمخوار بودیم من وتو ،توب قفس مثل دو تا قمری عشق توی آسمون دل مثل دو تا سار بودیم من وتو،توی رفاقت توی عشق توی وفا توی هرجا و مکان شهره بازار بودیم من و تو،مثل کبوتر توی عشق عاشقی تو حریم زندگی وه چه سبک بار بودیم من وتو ،تو زندگی مثل پرستو و بهار واسه...
-
حج قبول
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1389 14:20
حج قبول یکی شور حج حج داشت در قلب پاک ز محروم ماندن دلش دردناک همی عمر در راه جانان گذاشت خطایی خفایی به عمرش نکاشت توکل به حق کرده در زندگی نهاده سرش در غل بندگی نخوردی حرامی نکردی جفا دلی داشت سرشار لطف و صفا فقط حسرتش خانه یار بود روانه شدن سوی دلدار بود خدا آرزویش برآورده کرد همی رحمتی سوی این بنده کرد خدا قسمتش...
-
درخت و خار
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1389 14:18
درخت و خار کنار درختی خسی رشد کرد درخت از غرورش به او پشت کرد بگرداند رویش با عتاب چنان شب که رو بر کشد ز آ فتاب سلامی نکردش کلامی نگفت ز قلبش همی گرد نخوت نرفت به چشمش همی خار آمد حقیر چو شاهی که پهلو زند با فقیر نه شرمی به دل کرد از کار خویش نه سر باز زد از چنین خلق کیش ولی خار با او صفا کرد و مهر چو ابری که رحمت...
-
جوان خوشبو
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1389 14:12
جوان خوشبو بود بزّازی جوان خوش رو و چهره صورتش چون ماه سیمایش چو مهر دامنش پاک از گناهان از هوس بندگی بر خلافش می کرد بس بر طبق می کرد الیاف حریر کز فروشش خانه ای می کرد سیر شکر حق می کرد در سود و زیان که به دل می گفت گاهی با زبان روزی اندر کوچه ای در راه بود غافل از نیرنگ خلق الله بود کلفتی درب سرایی را گشود گفت اندر...
-
یتیم
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1389 14:10
یتیم سر فرو برد در غمی دلگیر کودکی کاو یتیم دوران بود مهر او هیچکس به دل نسپرد همدمش رنج و درد حرمان بود هیچکس جامه ای نپوشاندش جامه اش پاره لخت و عریان بود چشم او از سخای مردم خفت قلب او از زمانه نالان بود دیگران بر بهانه ای گریند چشم او بی بهانه گریان بود گفت: با حق به ناله ای دلسوز با صدای که سخت لرزان بود گر مرا...
-
آلبوم
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1389 14:08
آابوم در کنار نام مادر نام بابا نیز هست در کنار عشق مادر عشق بابا نیز هست مادران مثل نسیمی روی دریای عشق در کتار هر نسیمی موج دریا نیز هست در چمنزاری که عشق مادران مثل گل است از برای هر گلی گلدان زیبا نیز هست عشق مادر چون تنی نامحرم از بیگانه است گرچه مهر مادری گرمی ده هر زندگی است از برای هر تنی پوشاک دیبا نیز هست در...
-
عابد و شیطان
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1389 14:06
عابد وشیطان عابدی می زیست ددر دیری خراب پیش حق بسیار بودش روی آب دل ز دنیا کنده با حق ساخته بر گناهان بر معاصی ساخته سینه مالامال عشق یار کرد دیو نفسش را به طاعت خوار کرد داغ ننگی بر دل شیطان گذاشت دانه ای بذری به بد کاری نکاشت آنچنان این فعل و این انکار کرد تا خدایش محرم اسرار کرد چون شیاطین از دمش عاصی شدند پیش...
-
حسرت
یکشنبه 8 اسفندماه سال 1389 14:35
حسرت آه که دلم گرفته و تو رو کنارم ندارم از اون همه روزای خوب یه یادگارم ندارم فصل اقاقیا گذشت فصل گلای رازقی دیگه خزون خستهام حتی بهارم ندارم از آشنایی توی عشق تا غربت دلواپسی از ابتدای عاشقی تا انتهای بی کسی حسرت دیدار تو رو داشتم و دارم تو دلم من ارزو به دل میشم تا تو به دادم برسی از بوسه ی تو رو لبام تا زخم عشقت...
-
دفتر ایام
شنبه 7 اسفندماه سال 1389 14:58
دفتر ایام هر چه در دفتر ایام نوشتیم بسوخت به جز از واژه تقدیر در آن کار نماند هر چه ما در پی بوییدن سنبل بودیم همه ناتبود شد و هیچ به جز خار نماند ما که در وادی دوران همه محرم بودیم همه بر باد شد و چیزی ازآن راز نماند ما که ان روز همه مثل کبوتر بودیم دردل ما بجز از حسرت پرواز نماند روزگار من وتو مثل غبار سرراست...